Ø می خواستم برایت هدیه ای بفرستم گل گفت : مرا بفرست تا با بوی خوشم بوی عشق ترا به او
برسانم، خار گفت : مرا بفرست تا در چشم دشمنانش فرو روم،کاغذ گفت : مرا بفرست تا بر روی قلب
سفیدم کلمات عشقت را بنویسی و برایش بفرستی، ولی من تصمیم دارم مانند کبوتری سفید خودم را
به تو هدیه کنم
Ø فیله و مورچه هه باهم ازدو اج میکنن فیله میمیره مورچه هه میگه : بدبخت شدم حالا باید تا آخر عمربراش قبر بکنم
Ø یه نفر زنگ میزنه 110 میگه آقا کمک ،توروخدا کمک .چی شده خانم ، چه اتفاقی واستون افتاده آقا یه گربه اومده خونمون .خوب گربه که ترس نداره خانوم آخه من طوطیم
Ø تلویزیون گفت یه جسد آدم با صورت میمون پیدا شده!نگران شدم ،اگه سالمی یه زنگ بزن
Ø آسمان را می نگرم تو را میبینم خورشید را می نگرم تو را میبینم ماه را می نگرم تو را میبینم خوب
مسخره از جلوم برو کنار دیگه
Ø معلم: الفبای فارسی رو بگو ببینم . شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت ...
معلم: الفبای انگلیسی رو بگو ببینم . شاگرد: ا – بی – سی – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد ... معلم :
الفبای یونانی رو بگو ببینم . شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنج تا ... معلم: نخواستم بابا یه شعر
بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت
Ø هیچوقت مغرور نشو ......برگها وقتی میریزن که فکر میکنن طلا شدن.
در این دنیایی که انسان و زمانه با هم درستیز بوده و هستند .عجیب نیست آنی را که دوست نمی داری
،دوستت بد ارد وآن کس راکه دوست می داری از توبیزارباشد .توبه من می اندیشی و من به دیگری . و
خدا می داند که دیگری به که فکر می کند. این جد ال سرنوشت است تا روزی که زمین ما را فرو بلعد
ننظظظظظظظظظظظر یادتون نره فداتون