رفیق2

من ودوست دبستانم. توی یه مدرسه هستیم برای تلافی با همه میگم ومیخندمم تاحرص. انو دربیارم تلافی می کنم تابفهمه چه رنجی به خاطر له کردن رفاقتمون کشیدم. ....

اون. به من دروغ گفت ولی من چشمامو بستم. ولی اینن کارشو نه. .......

قابل بخشش نیست اون منو بایه تازه وارد عوض کرد ومنو جلو همه. کوچیک کرد. به نظرشما اون یه رفیق هستش نه..... 

دوباره میگم رفیق گسی هست که در کنارت بشاه نه لهت کنه اون این کارو کرد وبا زندگیم بازی کرد اواز اعتماد من سو استفاده کرد. ....ِِ

وقتی اون یه کنار ایستاده وبا حسرت نگاه می کنه که من چقدر بابقیه خوبم. احساس. حقارت به اون دست میده. .... 

ولی من باز به اون. نگاه ویژه دارم



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.