دغدغه ام

شاید دغده همه اینه که چطور بودیم وچی میشیم.... من از گذشتهام پشیمان واز رابطه ام با کسانی که ارزش برایم قابل نبودند حالا دارم پی میبرم که اولیاقتش رانداشتم دغدغه من اینست که چرا بدون تفکر راهی را باز کردم که نمی توان از آنبرگشت که....چرا چشمانم را جایی که باید باز می کردم بستم وبالعکس ......... واقعا شاید می توانستم بهتر باشم واوج بگیرم ولی دغدغه هایم مرا سست کرد.... دغده های دوست .خانواده.مدرسه .ارتباطم با کسی که لیاقت دوستی مرا نداشت و..... شاید مقصر منم که چشمانم را باز تر نکردم تا افراد دور وبرم بهتر بشناسم
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.